به چشمی که سهمش دل آزاری است
به اشکِ پُر از بغض درماندگی
به دردی که آغاز بیماری است
من آن بغض مردود راهم ولی
لبم زیر دندان پی زاری است
ترک خورده غم در شبستانِ من
نصیحت کجا رنگِ دلداری است
کسی امشب از من نگیرد سراغ
ز چشمانِ من خونِ دل جاری است
تن دفترم از کنایه کبود
همانندِ زخمی که بس کاری است
بیا پر کنم از هوای غزل
غزل های من حرفِ تکراری است
#زهراقاهری
کلاغ...برچسب : نویسنده : zahraghaheri78 بازدید : 151