زیر لب با گریه می خندید مستی لاابالی
میکشد نقشی هراسان یک زن از تقدیر شومش
نیش عقرب میزند بر تار و پودش مثل قالی
هر شب و هر روز درگیرم به تکرار گناهش
می زنم من مشت محکم روی دیواری خیالی
خاک میخواهد بماند زنده در این تشنه کامی
تشنه را سیراب میسازد سراب و وهم فالی
رفتن و رفتن بود رسم تمام جاده هایش
میکشممن کودکی بر سفره هایی پُر ز خالی
زهرا قاهری
برچسب : نویسنده : zahraghaheri78 بازدید : 104