در کوچه هایش یک نفر پر اضطراب است
نبضش به تندی میزند ناکوک و مبهم
چشمش اسیر واژه های یک سراب است
گرگ هوس آلوده ای از پشت دیوار
اورا طلب می سازد و او مستِ خواب است
در جیغ های ساکتش میگوید آن زن
این شهر با نامردمی هایش خراب است
می خندد و می گوید او با چشم گریان
هر آرزو اینجا فقط نقشی بر آب است
نقشی به رنگ گل اگه میروید اینجا
نقش فریبی مانده در پشت نقاب است
#زهراقاهری
کلاغ...برچسب : نویسنده : zahraghaheri78 بازدید : 152